در بخش قبل مطرح کردیم که طبق آیۀ «وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ» و طبق نص صریح قرآن که حضرت عیسی(ع) را یک کلمه و حتی در اوج کلمات معرفی میکند حضور ایشان در ماجرای آخرالزمان امری حتمی و الزامی است. اما اینجا به دو نکتۀ ظریف اشاره کنیم تا بفهمیم در کجا قرار گرفتهایم و چه وظیفهای داریم؟ اول اینکه خداوند در قرآن بسیار به ماجرای انبیاء و رسولان(ع) میپردازد و گل سر سبد این بزرگواران را با عنوان اولو العزم معرفی میکند! شما یک نظام آموزشی را تصور کنید که در آن باهوشترین افراد را با عنوان تیزهوشترین بارها معرفی میکنند و به بهانههای مختلف به آنها جوایزی میدهند. این صرفاً به این جهت نیست که آن افراد مطرح بشوند یا جایزهای بگیرند، مربیان آن نظام آموزشی در پس پرده این ماجرا میخواهند بقیۀ دانش آموزان را هم به این سمت دعوت، ترغیب و تشویق کنند! خداوند در نظام تربیتیش سعی بر این ماجرا دارد اما یک سوال اینجا ذهن را به خودش مشغول میکند و آن این که چرا خداوند گلهای سر سبد نظام تربیتیش را با واژۀ اولوالعزم خطاب میکند؟! ایشان در چه ماجرایی عزم داشتند؟! خداوند تمام قانون اساسی نظامش را به ماجرای انبیاء و رسولان(ع) و در رأس این بزرگواران به اولوالعزم پرداخته است، آیا میشود گفت که در این مقطع آن ماجرایی که در قبال آن درجۀ اولوالعزمی به رسولان عطا میشود مهمترین ماجرا و دغدغۀ خداوند است؟! وقتی این ماجرا را در احادیث دنبال میکنیم به این مفهوم عظیم ظهور میرسیم؛ «فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِی»[1]! تمام عزم و تلاش این بزرگواران در راستای حضرت مهدی(عج) است! خدایا! ماجرای ظهور در نظام تو اینقدر حائز اهمیت است؟!!! خدایا! من تا اکنون فکر میکردم یکی از مقولات دین بحث ظهور است، آن هم یکی از مقولات فرعی! خدایا تازه میفهمم تمام دغدغۀ تو ظهور مهدی است! یک نکته در حاشیه خدمت شما عرض کنم و آن اینکه حالا مشخص میشود که چرا خداوند ظهور را معطوف میکند به، به عمق آمدن کلمات یا همان رسولان(ع)! من نوعی که اصلاً نه درد و نه دغدغۀ امامم را دارم چگونه میتوانم ظهور او را برپا کنم!؟ من تا الآن اصلاً نمیدانستم که خداوند در قرآنش به ظهور پرداخته چه برسد به اینکه بدانم دغدغۀ اصلی خداوند این ماجراست! نکته دیگری که باید به آن توجه داشت آن است که ظهور به صورت تدریجی اتفاق میاُفتد! در آیات و احادیث که دنبال میکنیم از دنیا با عنوان لیل و از ظهور با عنوان یوم یا روز یاد میشود. یعنی این شب نشان و آیهای از تاریکی دنیاست و روز نشانی از ظهور مولایمان است! خُب وقتی به شب و روزی که خدا در آیات قرآن دعوت به تفکر در آن میکند دقت میکنیم متوجه میشویم که در انتهای ماجرای شب و دمیدن صبح اتفاق عظیمی میاُفتد که نشانی است از آخرالزمان! شاید بپرسید چگونه؟! آن اتفاق بین الطلوعین است! جایی که خورشید از پشت ابر طلوع میکند بدون اینکه رخ نشان دهد! یک شخص عاقل با دیدن روشنی آسمان پی به حضور خورشید میبرد در صورتی که خورشید هنوز در آسمان نمایان نشده است ولی نادان یا یک بچه صفت همچنان منتظر دیدن خورشید میماند! بیاییم منظرمان را نسبت به انقلاب اسلامی عوض کنیم! انقلاب اسلامی بین الطلوعین ظهور است! نکند مانند آن شخص نادان یا بچه صفت همچنان منتظر حضور مادی خورشید شویم! خورشید میآید ولی یکی مانند لوط(ع) برای این ماجرا لحظه شماری میکند و یکی مانند من در خواب غفلت! ممکن است شخصی سؤال کند، خُب مگر چه فرقی میکند بالاخره امام یا در دورۀ ما ظهور میکنند یا نه! اگر ظهور کردند که چه بهتر، از وجود ایشان استفاده می کنیم وگرنه که چه نیازی است به خودمان زحمت بدهیم و از خواب بیدار بشویم؟! نهایتاً نمازی میخوانیم، روزهای میگیریم، و ....! تا بعد. خُب اینجا چند نکته قابل تامل است؛
1ـ اگر خداوند معیار نظامش را عزم در قبال ظهور امام(ع) معرفی میکند پس نماز و روزهای قابل قبول است که در راستای ظهور باشد.
2ـ این از عدالت خدا به دور است که یکسری از مخلوقاتش را در شب قرار بدهد و عدهای را در روز، پس باید همه در ماجرای ظهور حضور داشته باشند، اینجاست که بحث رجعت ها مطرح میشود.
3 ـ خداوند یازده خورشید عالم تابش را ظهور داد و در عین ناباوری کسانی که بیشتر از همه برای خود نظام خداوند شأن قائل بودند عوامل و ایادی شیاطین شدند و خورشیدها را به مقتل فرستادند، خداوند میخواست همۀ مخلوقاتش را برای اهل بیت(ع) هزینه کند ولی این بزرگواران در نظام خداوندی هزینه شدند! حالا دیگر نمیگذارد این آخرین دردانۀ هستیش دست گرگ صفتان انسی و جنی بیفتد پس ابتدا تمام آنچه را خلق کرده به شعور لازم برای حضور خورشید میرساند و سپس خورشید را ظهور میدهد! این جواب این سؤال است که چرا آخرالزمان؟!!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
[1] الکافی (ط - الإسلامیة)؛ ج2؛ ص8